یک پلاک از جنس تخریبچی

متن مرتبط با «سرِشونُ» در سایت یک پلاک از جنس تخریبچی نوشته شده است

سرِشونُ گُول مالیدم

  • کلاس دوم دبیرستان بودم ( سال 1362  ) . می‌خواستم بِرم جبهه . دوتا برادر داشتم که هر دوی اُونا هم جبهه بودن . با خواهش و التماس ؛ بابامُ راضی کردم . می‌دونستم سِنم کمه و اعزامم نمی‌کُنن . به خاطر همین دوتا عکس و فتوکپی شناسنامه‌ی داداشم ُ برداشتم ؛ رفتم اعزام نیرو . برگه‌ی اعزام ُ گرفتم . فکر کردم سرشون ُ گول مالیدم ؛ موقع خداحافظی بهِم گفت : از قول من داداشِتو سلام برسوُن ولی مواظب باش به جای او شهید نشی  ها !,سرِشونُ ...ادامه مطلب

  • سرِشونُ گُول مالیدم

  • کلاس دوم دبیرستان بودم ( سال 1362  ) . می‌خواستم بِرم جبهه . دوتا برادر داشتم که هر دوی اُونا هم جبهه بودن . با خواهش و التماس ؛ بابامُ راضی کردم . می‌دونستم سِنم کمه و اعزامم نمی‌کُنن . به خاطر همین دوتا عکس و فتوکپی شناسنامه‌ی داداشم ُ برداشتم ؛ رفتم اعزام نیرو . برگه‌ی اعزام ُ گرفتم . فکر کردم سرشون ُ گول مالیدم ؛ موقع خداحافظی بهِم گفت : از قول من داداشِتو سلام برسوُن ولی مواظب باش به جای او شهید نشی  ها !, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها